چرنوبیل را باید دید! این روزها سریال پنج قسمتی چرنوبیل سروصدای زیادی کرده و در مدت کوتاهی به رتبه اول برترین سریالهای دنیا در سایت آیامدیبی (IMDB) رسیده است و تاکنون امتیاز ۹٫۶ از ۱۰ را دریافت کرده که بالاترین امتیاز برای یک سریال به حساب میآید.
فارغ از صحت و سقم آن، سریال چرنوبیل از همان دقایق اول به مخاطب میفهماند که با سریالی روبروست که خیلی جدی است و با مخاطب شوخی ندارد و نباید هم داشته باشد زیرا حادثه چرنوبیل از نظر زیانهای مالی و انسانی بدترین حادثه هستهای به شمار میآید که بر اساس مقیاس در گروه شماره ۷ (بالاترین مقیاس) طبقهبندی شدهاست. این درجه نشاندهنده «حادثه عظیم» است؛ به معنی انتشار عمده مواد رادیواکتیو با اثرات گسترده بهداشتی و زیستمحیطی که نیازمند اقدامات دانشی فوری و طولانیمدت در جهت مقابله است.
سریال چرنوبیل برگرفته از فاجعه اتمی در شهری به همین نام در کشور اوکراین است. این اتفاق باعث پخش مواد رادیواکتیو در بخش بزرگی از غرب شوروی و اروپا شد و تبعاتی به بار آورد که بر میلیونها نفر تاثیر گذار بوده و خواهد بود. اتفاقاتی که در این سریال رخ میدهد آنقدر برایم آموزنده بوده که به شدت ذهن من را درگیر خودش کرده است. این سریال علاوه بر جذابیت، درسهای زیادی هم برای صنعت هستهای و هم برای مدیریت دانش در بر داشت؛ به همین بهانه در این یادداشت نگاهی میاندازیم به درس آموختههای آن! ما در مورد انتقال دانش از یک نسل به نسل دیگر صحبت میکنیم.
درس آموخته شماره ۱:
داستانسرایی خوب، احساسات مخاطب را بر میانگیزد.
تعجب نکنید که چرا داستان سرایی! در حقیقت، داستانها فقط برای فیلمها نیستند، بلکه داستانسرایی به عنوان یکی از ابزارهای مدیریت دانش نیز طبقهبندی شدهاند. داستانها یک موضوع مشترک در همه فرهنگها و همه سرزمینها هستند که به عنوان روشی برای تسهیم تجربه، سرگرمی، آموزش و به منظور القای ارزشهای اخلاقی استفاده میشوند. همانطور که سریال چرنوبیل نشان میدهد ما روایتی از یک حادثه را میبینیم که هر ساعت آن از ساعت قبلی تاثیرگذارتر است.
اچ بی او داستان انفجار در نیروگاه هستهای و واکنشها به یک بحران را به گونهای به تصویر میکشد که مخاطب علاوه بر یادگیری، قسمت به قسمت سریال را دنبال کند. همانطور که سریال چرنوبیل نشان میدهد، داستانسرایی خوب از یک رویداد، قدرت بالایی برای تسهیم تجربه و حتی برای تاثیرگذاری بر طرز فکر و رفتار افراد دارد.
آقای یوهان رنک کارگردان سریال، دانش مربوط به این حادثه تاریخی را به دنیا گفت و مخاطبان نه تنها موفق به درکی مناسب از موضوع شدند، بلکه به آن نیز علاقهمند شدند. بعلاوه ارزش کار زمانی بیشتر نمایان میشود که آقای کریگ مازن نویسنده سریال، دانش فنی و پیچیده مربوط به حادثه هستهای را به گونهای نوشته که نه تنها فهمی مناسب برای مخاطب ایجاد میکند بلکه احساسات مخاطب را نیز بر میانگیزد و این یعنی داستاننویسی اثربخش در مدیریت دانش.
درس آموخته شماره ۲:
واکنش به هنگام و تصمیمگیری دانشی در شرایط بحرانی، بینهایت مهم است.
پس از وقوع حوادث، معمولاً شاهد واکنشهای روانی و احساسی از سوی مردم و مسئولین هستیم. این واکنشها احتمالا ناشی از استرس، ندانستن، عمل نکردن یا در دسترس نبودن بههنگام دانستههای قبلی در شرایط بحران است. آدمهایی که در شب حادثه سراسیمه از خواب پریدند و از سر کنجکاوی، انفجار چرنوبیل را از روی این پل (پل مرگ) تماشا کردند، به دلیل اینکه جریان باد، مواد رادیواکتیو را مستقیم به سمت آنها آورد، همگی بعدها مُردند. این سکانس یکی از تلخترین سکانسهای فیلم بود و این افراد نمیدانستند که مرگشان نزدیک است.
همچنین برخی از عوامل بکارگرفته برای خاموش کردن آتش راکتور مثل آتشنشانان، اطلاعاتی از نوع و عمق فاجعه نداشتند و بدون محافظ مشغول کار بودند و بعدها به خاطر دریافت رادیواکتیو طی چند هفته مُردند. از آنجایی که مواد رادیواکتیو، آب، گیاهان، حیوانات و حتی هوا را آلوده کرده بود. حضور در مناطق آلوده بسیار خطرناک بود. از هر ۱۰ داوطلبی که در منطقه چرنوبیل حضور داشته و وظیفه پاکسازی را برعهده داشته، ۹ نفر به بیماریهای کشنده مانند سرطان مبتلا شدند و بیش از ۱۰۰ هزار نفر نیز درگذشتهاند. اطلاعرسانی نامناسب و بایکوت خبری این حادثه توسط مسئولین باعث شد اطلاعی از وضعیت منطقه و خطرات تماس با رادیواکتیو به داوطلبین داده نشود. شاید اگر دانشمندان هستهای در چرنوبیل اجازه تعامل با همتایان خود در آن سوی جهان را داشتند احتمالاً تعداد تلفات نیز کاهش پیدا میکرد.
در قسمت چهارم لگاسف و شربینا سعی دارند سنگهای دارای گرانیت را از بالای پشت بام به پایین بیاندازند و برای این کار نمیتوانند از نیروی انسانی کمک بگیرند و در نتیجه به فکر ماهنورد میافتند که آن هم سرانجامی ندارد و تا پایش به پشت بام میرسد بر اثر شدت تشعشعات سیگنال قطع میشود و از کار میافتد. برمیگردند سراغ همان تصمیمی که همیشه سراغش رفتند: نیروی انسانی.
البته بر اساس برخی سکانسهای سریال، شاهد فداکاریها و شجاعت مردان و زنانی بودیم که جان خود را به خطر انداختند تا اروپا را از فاجعه نجات دهند. زیرا غیر از اوکراین، بلاروس و روسیه، کشورهای فنلاند، سوئد، نروژ، لهستان، انگلستان و برخی کشورهای دیگر نیز اثرات فاجعه را احساس کردند. این تشعشعات تا همین امروز هم خطرناک و فعال هستند و در منطقهای به فاصله ۳۰ کیلومتر را منطقه ممنوع اعلام کردهاند. حتی گفته میشد که خیلی از شهروندان اوکراین تا سالهای بعد وقتی باران میبارید بیرون از خانه نمیرفتند چون باران دارای خاصیت اسیدی شده بود.
درس آموخته شماره ۳:
مغرور بودن به دانش خود، بدترین نوع نادانی است.
آناتولی دیاتلوف یکی از مدیران ارشد نیروگاه چروبیل و سرپرست تست ایمنی در اتاق کنترل راکتور هسته ای شماره ۴ بود که دارای تیپ شخصیتی Knower است. هر چیزی آفتی دارد و آفت دانش هم غرور و خودبرتربینی است. دیاتلوف خود را از هرگونه اشتباه مصون میداند و هیچ تذکری را قبول نمیکند.
او علیرغم مخالفت زیردستانش که معتقدند شرایط برای تست فراهم نیست و بالا بُردن میزان قدرت راکتور اصلاً منطقی و امن نیست، تاکید دارد، کاری را که من میگویم انجام دهید و تهدید میکند که اگر شما مخالفت کنید، در اینصورت از کار اخراج میشوید و نه تنها اینجا، هیچ وقت دیگر و هیچ جای دیگر نمیتوانید کار پیدا کنید. سرپرست اتاق کنترل دستور میدهد که این اتفاق همین الان انجام شود و میگوید “من میدانم که دارم چیکار میکنم”.
اما لازم است بدانیم که تنها راه بالا بُردن میزان قدرت راکتور در این وضعیت این بود که خیلی آرام و طی ۲۴ ساعت انجام بشود. دیاتلوف به وضوح از دستورالعملهای اجرایی تخطی کرد و به توصیههای همکارانش در زمان تست بیاعتنا بود. اشتباهات او، شرایط عملیاتی ناپایداری را ایجاد کرد، زیرا راکتوری که برای فعالیت با حداکثر ۳٫۲۰۰ مگاوات طراحی شده بود، بیشتر از ۳۳٫۰۰۰ مگاوات پیش رفت و این یعنی انفجار.
درس آموخته شماره ۴:
من یاد گرفتم خوب گوش کنم
بوریس شربینا معاون رئیس شورای وزیران و همچنین مسئول رسیدگی به مشکلات حادثه چرنوبیل در نقش سرپرست مدیریت بحران فعالیت داشت. مدیریت دانش برای موفقیت به افرادی با ویژگی یادگیرنده نیاز دارد مثل شربینا و به طرز عجیبی شربینا دارای مهارت گوش کردن فعال هم هست. در واقع افرادی که خوب گوش میکنند یادگیرنده های خوبی هم هستند.
شربینا ماموریت مییابد به چرنوبیل برود و راکتور را از نزدیک بررسی کند. از آنجایی که او متخصص راکتور هستهای نیست، پروفسور لگاسف دانشمند اتمی که توسط خودش برای حضور در کمیته رسیدگی به حادثه دعوت شده، با خود همراه میکند. او رفته رفته از لگاسوف یاد میگیرد که یک راکتور هستهای چطور کار میکند و متوجه میشود که واقعاً چه اتفاقی افتاده است. وقتی به رآکتور نزدیک میشوند، لگاسف به تکههای گرافیتی اشاره میکند و شربینا قبول میکند که هسته واقعاً در معرض خطر قرار دارد. لگاسف به شربینا میگوید که آتش را با ماسه و بور خاموش کنند و از آنجایی شرمینا به دانش لگاسف اعتماد کرده، ۵۰ هزار ماسه و بور برای خاموش کردن آتش تامین میکند. همچنین نظر لگاسف در مورد تخلیه فوری شهر نیز توسط شرمینا در دستور کار قرار میگیرد.
در این میان خومیوک از سازمان انرژی اتمی بلاروس که خود را به صورت داوطلبانه به محل حادثه رسانده در مورد احتمال وقوع انفجار دوم به خاطر بخار ناشی از آب و مواد هستهای هشدار میدهد. شرمینا که در یک سکانس شنونده گفتگوی دانشی بین لگاسف و خومیاک است، آنها را به کمیته رسیدگی به حادثه میبرد و از راهکار آنها برای تخلیه آب در زیرزمین حمایت میکند. در نهایت سه نفر داوطلب میشوند و به زیرزمینی که آب در آن جمع شده فرستاده میشوند و آب راکتور را خارج میکنند.
مهارت اصلی شرمینا این بود؛ “او بلد بود که خوب گوش کند” و این مهارتی است که مدیران به آن نیاز دارند. زمانی که شما خوب به صحبت های یک متخصص گوش میکنید اطلاعات مفیدی را دریافت میکنید و باید این را بدانید که هیچ شخصی عقل کل نیست و با گوش دادن میتواند ذهن خود را باز کند و دانش جدید زیادی را دریافت کند. مهارت شرمینا در گوشکردن فعال به صحبتهای لگاسوف و خومیاک و عمل به دانش آنها باعث شد تا بحران بهتر مدیریت شود.
درس آموخته شماره ۵:
نباید هیچ بحرانی را بدون اکتساب و کشف آنچه اتفاق افتاده رها نمود.
ثبت آنچه در عمل اتفاق افتاده با کمک افرادی که در بحران حضور داشته اند بسیار مهم است. زیرا این مطالب توانست در اصلاح و تعمیر تمامی راکتورهای آربیامکی در شوروی سابق استفاده شود. این درس آموخته بسیار حیاتی است زیر از تکرار اشتباهاتی که در حادثه فعلی رخ داده، در آینده جلوگیری میکند. خومیوک مسئول مصاحبه تک به تک با کسانی میشود که در اتاق کنترل بودند. لگاسف به خویموک میگوید که تا آنها زنده هستند باید بروی و با آنها صحبت کنی این یعنی تا چند روز دیگر دانش هم با مرگ آنها از بین خواهد رفت.
خومیوک که خود فیزیکدان هستهای است، با سوالاتی از پیش طراحی شده به سراغ کارکنان شیفت شب در بیمارستان میرود و متوجه میشود که هسته دقیقا پس از فشردن دکمه AZ5 منفجر شده است ولی آنها همیشه بر این باور بودهاند که هسته هیچگاه منفجر نمیشود و دکمه AZ5 هم برای خاموشی تمامی سیستمهاست. تمامی این اطلاعات در مقالهای نوشته شده توسط ولکوف که دقیقا توضیح داده که چگونه دکمه AZ5 برخلاف باور همه باعث انفجار میشود. اما در مقاله ای که خومیاک پیدا کرده دو صفحه از مقاله کنده شده است و این شروع پنهان کردن دانشی است که در صورت دسترسی به آن قطعاً چنین بحرانی بوجود نمیآمد. این هشداری بود که توسط ولکوف ۱۰ سال قبل در سال ۱۹۷۵ به دولت داده شده بود ولی ظاهراً نباید شکی در مورد برتری صنایع هستهای شوروی در دنیا بوجود میآمد.
دیاتلوف سرپرست تست ایمنی در اتاق کنترل تنها کسی بود که با خویموک همکاری نکرد. سکانسی که خومیاک در قبال عدم همکاری دیاتلوف در مصاحبه به او می گوید: “من برای شناختن مقصر اینجا نیامدهام، آمدهام که بفهمم چه اتفاقی افتاده است”.
در نهایت خومیاک با استفاده از تکنیکهای مصاحبه نیمه ساخت یافته، رویداد نویسی و خط زمانی، لحظه به لحظه هر تصمیم، هر فشار دکمه و هر کلیدی که در اتاق کنترل زده شده را مستند میکند و پس از آن داده های جمع آوری شده توسط او در قالب دفترچههایی به لگاسوف داده میشود. او حتی اذعان میکند که داده های کسب شده را تحلیل نموده و جواب هر چیزی همراه با تحلیل آن در این دفترچهها موجود است. به طوریکه این دفترچهها منبع خوبی برای اظهارات لگاسف در دادگاه میشود. نتیجه گیری اینکه مستند کردن سه چیز در بحران بسیار مهم است. نخست، چه اتفاقی افتاد؟ دوم، چه کاری انجام شد؟ سوم مسائل آموختنی و راه های پیشنهادی جهت اصلاح چه هستند؟ بعد از تکمیل، این سند باید برای همه افرادی که در بحران شرکت داشتهاند ارسال گردد.
مخزن سیستم بین المللی اطلاعات هستهای
جالب اینکه وقتی در سیستم بین المللی اطلاعات هستهای (INIS) که زیر نظر آژانس بینالمللی انرژی هستهای فعالیت می کند جستجو می کنیم، مقالات، گزارشات و فایلهای صوتی و تصویری در مورد چرنوبیل زیاد است. این پایگاه اطلاعاتی در حوزه علوم و فنون هستهای است که جهت بهرهگیری متخصصان این حوزه در فعالیتهای هسته ای صلح آمیز طراحی و اجرا شده است. فروم مشاوره آنلاین نیز در سال ۲۰۱۱ تاسیس شد که یک انجمن بحث و گفتگو بین متخصصین هستهای است و دبیرخانه INIS بر آن نظارت دارد. از سوی دیگر سازمان بین المللی انرژی هستهای با تهیه سوالات پر تکرار، حقیقت ماجرا را بیان میکند و با دادن دسترسی به پاسخهای استاندارد به گستره ای از سوالات رایج، حس بهتری را به متخصصان صنعت هستهای و عموم مردم منتقل میکند.