به گفته بانک جهانی دانش عنصری است که کشورها را به دو دسته پیشرفته و در حال توسعه تقسیم می کند. انگلیسی ها اینطور تعریف می کنند که اقتصاد دانش بنیان “جایی است که دانش و تجربه در ارائه خدمات یا محصولات رقابتی از اهمیت حیاتی برخوردار است”. طبق تعریف سازمان همکاری اقتصادی و توسعه، اقتصاد دانشبنیان اقتصادی است که بر اساس تولید، توزیع و کاربرد دانش و اطلاعات شکل گرفته و سرمایهگذاری در دانش و صنایع دانشپایه مورد توجه خاص قرار میگیرند.
بنابراین آن روزی که ما بتوانیم درآمد کشور را از راه دانش بدست بیاوریم و چاههای نفت را پلمپ کنیم آن روز، روز خوبی است یا به تعبیر دیگر، آن روزی که بتوانیم دادوستد دانش را در کشور راه بیاندازیم و نسبت صادرات کالاها و خدمات دانش بنیان به کل صادرات را افزایش دهیم آن روز، روز خوبی خواهد بود.
این یعنی پیشتازی اقتصاد دانش بنیان که در بند ۲ سیاستهای اقتصاد مقاومتی نیز مورد تاکید قرار گرفته است. اقتصاد دانش بنیان یادآور موضوع انشا دوران مدرسه است که معلمین در مقاطعی از ما خواسته اند که به این موضوع بیاندیشیم که علم بهتر است یا ثروت؟ شاید در آن زمان این مفاهیم طوری مطرح میشد که ذهن را به سمت انتخاب علم میبرد اما زمان گذشته است و این دو مفهوم در یک راستا قرار گرفتهاند به طوریکه درآمدزایی و ایجاد ثروت از دانش بحث این روزهای اقتصاد دانش بنیان در سطح دنیاست. پیشرفت و توسعه اقتصاد دانش بنیان در کشور با ابزارهای امروزی و الگوهای کلیشهای حاصل نخواهد شد بلکه نیارمند جهت گیری و مدیریت دانش بنیان است.
مدیریت اقتصادی کشور، مدیریتی مبتنی بر دانش نیست. به همین دلیل برای حرکت به سمت توسعه دانش بنیان اقتصاد بیش از هر چیز نیازمند اجرای طرح های مدیریت دانش هستیم. در مجموع باید به این نکته اشاره داشت که اجرای راهکارهای مدیریت دانش و تبدیل شدن به یک سازمان دانشبنیان و یادگیرنده یک شرط الزامی برای موفقیت سازمانها تحت شرایطی است که آنها به دوره تاریخی اقتصاد دانش بنیان وارد شدهاند. با این حال به زعم تشویق سازمانهایی نظیر بانک جهانی، به نظر نمیرسد که هنوز دولت این واقعیت را درک کرده باشد، آنها ظاهراً درک نکردهاند اقتصاد باید مبتنی بر این دارایی (دانش) باشد و در اینصورت، نقش دولت این است که اطمینان دهد این دارایی به خوبی مدیریت میشود. ادعا می شود که ما در تولید علم جایگاه بالایی داریم اما تاثیر این جایگاه بالای علمی در زندگی، صنعت و تولید را کمتر شاهد هستیم. در اقتصاد دانش بنیان دولت قطعاً باید یک نقش برای مدیریت دانش قائل شود و آن را در سطح جامعه ترویج کند. تحقق اقتصاد دانش بنیان نیاز به فعالیت های دانش بنیان دارد و بدون اجرای طرح های مدیریت دانش به اقتصاد دانش بنیان نمی رسیم. وقتی که ما به پیشرفتهترین اقتصادها نگاه می کنیم این تفکر در فضای فکری و عملی آنها غالب است که مدیریت دانش به عنوان یک افزوده اقتصادی مطرح بوده یا به عبارتی مدیریت دانش یک استراتژی برای گرداندن اقتصاد است. شما برای ایجاد یک اقتصاد پایدار در محیط رقابتی و پرتلاطم امروزی باید مبتنی بر دانش فکر کنید، بر پایه دانش استراتژی تدوین کنید، بر اساس دانش محصول و خدمت ارائه کنید و در نهایت بر اساس دانش دادوستد و تجارت کنید (بازار دانش). این مهمترین رمز موفقیت در توسعه اقتصادی است. به طور خلاصه نکات اصلی تعامل مدیریت دانش با اقتصاد دانش بنیان را در موارد زیر می توان یافت:
- نکته اول که مهمترین نکته است. هر دولتی که در پی توسعه یک اقتصاد دانش بنیان است باید پشتیبان کسب و کار در مدیریت دانش باشد. دولت ها باید به شرکت ها “چگونگی یاد گرفتن را یاد بدهند”. شرکت ها می بایست در راه تبدیل شدن به سازمان های یادگیرنده یاری شوند. آنها باید نحوه یاد گرفتن در یک سطح عملی را بیاموزند و این مستلزم حمایت از طرف دولت است.
- نکته دوم به تمرکز بر حوزههای کلیدی دانش و توسعه خوشههایی با موضوعات خاص دانشی و راهاندازی و توسعه “شهرهای دانش بنیان” ،” شرکت های دانش بنیان” و ” مناطق دانش بنیان” اختصاص دارد.
- نکته سوم این است که دانشگاهها بخش قابل توجهی از درآمدشان را از محل فروش دانشی که خود به دست آوردهاند، باید تامین کنند. بخشی نیز از طریق آنچه آنها “انتقال تکنولوژی” مینامند که در واقع حمایت از تجاری سازی تحقیقات دانشگاهی است به دست می آید.
- نکته چهارم تسهیلسازی دولت جهت شبکهسازی است. ما میدانیم که شبکهها نقاطی هستند که دانش در آنجا به اشتراک گذاشته شده و تولید میشود و دولت باید افراد را به خروج از چهاردیواری هاشان ترغیب کرده و آنها را به سمت فضای شبکهای چهره به چهره (Face to Face) از طریق کارگاههای آموزشی، کنفرانسها، پژوهشکدهها، کافههای عمومی و … سوق دهد.
- نکته آخر ارزش آفرینی از سرمایههای فکری و ایجاد ارزش افزوده از مصادیق دارایی های فکری است. متاسفانه مالکیت فکری دارای سابقه کمی در ایران است در حالیکه برای نوآوری و ثروت آفرینی از دارایی های فکری نیاز به ایجاد و تقویت بیشتر واحدهای تحقیق و توسعه داریم. بورس دارایی های فکری مکان مناسبی برای معاملات دانشی و همچنین فروش پتنت و طرحهای تجاری شرکت هاست. از طرفی شرکت ها می توانند با سرمایه گذاری بر روی ایدهها و دانش فنی افراد حقیقی منتظر سودهای کلانی از این سرمایهگذاری ها باشند. اما گویا هیچیک از شرکت ها خواهان سرمایهگذاری در مالکیت فکری نیستند!