جمعه , ۷ دی ۱۴۰۳
خانه / یادداشت / مدیریت دانش کلید تحقق اقتصاد دانش بنیان

مدیریت دانش کلید تحقق اقتصاد دانش بنیان

به گفته بانک جهانی دانش عنصری است که کشورها را به دو دسته پیشرفته و در حال توسعه تقسیم می‏ کند. انگلیسی‏ ها اینطور تعریف می ‏کنند که اقتصاد دانش‏ بنیان “جایی است که دانش و تجربه در ارائه خدمات یا محصولات رقابتی از اهمیت حیاتی برخوردار است”. طبق تعریف سازمان همکاری اقتصادی و توسعه، اقتصاد دانش‌بنیان اقتصادی است که بر اساس تولید، توزیع و کاربرد دانش و اطلاعات شکل گرفته و سرمایه‌گذاری در دانش و صنایع دانش‌پایه مورد توجه خاص قرار می‌گیرند.

بنابراین آن روزی که ما بتوانیم درآمد کشور را از راه دانش بدست بیاوریم و چاه‏‌های نفت را پلمپ کنیم آن روز، روز خوبی است یا به تعبیر دیگر، آن روزی که بتوانیم دادوستد دانش را در کشور راه بیاندازیم و نسبت صادرات کالاها و خدمات دانش ‏بنیان به کل صادرات را افزایش دهیم آن روز، روز خوبی خواهد بود.

این یعنی پیشتازی اقتصاد دانش ‏بنیان که در بند ۲ سیاست‏های اقتصاد مقاومتی نیز مورد تاکید قرار گرفته است. اقتصاد دانش‏ بنیان یادآور موضوع انشا دوران مدرسه است که معلمین در مقاطعی از ما خواسته ‏اند که به این موضوع بیاندیشیم که علم بهتر است یا ثروت؟ شاید در آن زمان این مفاهیم طوری مطرح می‏شد که ذهن را به سمت انتخاب علم می‏برد اما زمان گذشته است و این دو مفهوم در یک راستا قرار گرفته‏‌اند به طوری‏که درآمدزایی و ایجاد ثروت از دانش بحث این روزهای اقتصاد دانش ‏بنیان در سطح دنیاست. پیشرفت و توسعه اقتصاد دانش ‏بنیان در کشور با ابزارهای امروزی و الگوهای کلیشه‌‏ای حاصل نخواهد شد بلکه نیارمند جهت ‏گیری و مدیریت دانش ‏بنیان است.

مدیریت اقتصادی کشور، مدیریتی مبتنی بر دانش نیست. به همین دلیل برای حرکت به سمت توسعه دانش ‏بنیان اقتصاد بیش از هر چیز نیازمند اجرای طرح ‏های مدیریت دانش هستیم. در مجموع باید به این نکته اشاره داشت که اجرای راهکار‌های مدیریت دانش و تبدیل شدن به یک سازمان دانش‌بنیان و یادگیرنده یک شرط الزامی برای موفقیت سازمان‏ها تحت شرایطی است که آنها به دوره تاریخی اقتصاد دانش ‏بنیان وارد شده‌‏اند. با این حال به زعم تشویق سازمان‌هایی نظیر بانک جهانی، به نظر نمی‌رسد که هنوز دولت‌ این واقعیت را درک کرده باشد، آنها ظاهراً درک نکرده‌اند اقتصاد باید مبتنی بر این دارایی (دانش) باشد و در اینصورت، نقش دولت این است که اطمینان دهد این دارایی به خوبی مدیریت می‌شود. ادعا می‏ شود که ما در تولید علم جایگاه بالایی داریم اما تاثیر این جایگاه بالای علمی در زندگی، صنعت و تولید را کمتر شاهد هستیم. در اقتصاد دانش ‏بنیان دولت قطعاً باید یک نقش برای مدیریت دانش قائل شود و آن را در سطح جامعه ترویج کند. تحقق اقتصاد دانش ‏بنیان نیاز به فعالیت‏ های دانش ‏بنیان دارد و بدون اجرای طرح‏ های مدیریت دانش به اقتصاد دانش ‏بنیان نمی‏ رسیم. وقتی که ما به پیشرفته‏‌ترین اقتصادها نگاه می ‏کنیم این تفکر در فضای فکری و عملی آن‏ها غالب است که مدیریت دانش به عنوان یک افزوده اقتصادی مطرح بوده یا به عبارتی مدیریت دانش یک استراتژی برای گرداندن اقتصاد است. شما برای ایجاد یک اقتصاد پایدار در محیط رقابتی و پرتلاطم امروزی باید مبتنی بر دانش فکر کنید، بر پایه دانش استراتژی تدوین کنید، بر اساس دانش محصول و خدمت ارائه کنید و در نهایت بر اساس دانش دادوستد و تجارت کنید (بازار دانش). این مهم‏ترین رمز موفقیت در توسعه اقتصادی است. به طور خلاصه نکات اصلی تعامل مدیریت دانش با اقتصاد دانش ‏بنیان را در موارد زیر می‏ توان یافت:

  • نکته اول که مهم‏ترین نکته است. هر دولتی که در پی توسعه یک اقتصاد دانش ‏بنیان است باید پشتیبان کسب و کار در مدیریت دانش باشد. دولت‏ ها باید به شرکت ‏ها “چگونگی یاد گرفتن را یاد بدهند”. شرکت‏ ها می ‏بایست در راه تبدیل شدن به سازمان‏ های یادگیرنده یاری شوند. آن‏ها باید نحوه یاد گرفتن در یک سطح عملی را بیاموزند و این مستلزم حمایت از طرف دولت است.

  • نکته دوم به تمرکز بر حوزه‏‌های کلیدی دانش و توسعه خوشه‏‌هایی با موضوعات خاص دانشی و راه‏‌اندازی و توسعه “شهرهای دانش ‏بنیان” ،” شرکت‏ های دانش ‏بنیان” و ” مناطق دانش ‏بنیان” اختصاص دارد.
  • نکته سوم این است که دانشگاه‌‏ها بخش قابل توجهی از درآمدشان را از محل فروش دانشی که خود به دست آورده‏‌اند، باید تامین کنند. بخشی نیز از طریق آنچه آن‏ها “انتقال تکنولوژی” می‌نامند که در واقع حمایت از تجاری‏ سازی تحقیقات دانشگاهی است به دست می ‏آید.
  • نکته چهارم تسهیل‌سازی دولت جهت شبکه‌سازی است. ما می‌دانیم که شبکه‌ها نقاطی هستند که دانش در آنجا به اشتراک گذاشته شده و تولید می‌شود و دولت باید افراد را به خروج از چهاردیواری‏ هاشان ترغیب کرده و آن‏ها را به سمت فضای شبکه‌‏ای چهره به چهره (Face to Face) از طریق کارگاه‌های آموزشی، کنفرانس‌ها، پژوهشکده‏‌ها، کافه‏‌های عمومی و … سوق دهد.
  • نکته آخر ارزش ‏آفرینی از سرمایه‌‏های فکری و ایجاد ارزش ‏افزوده از مصادیق دارایی‏ های فکری است. متاسفانه مالکیت فکری دارای سابقه کمی در ایران است در حالیکه برای نوآوری و ثروت آفرینی از دارایی ‏های فکری نیاز به ایجاد و تقویت بیشتر واحدهای تحقیق و توسعه داریم. ‏بورس دارایی‏ های فکری مکان مناسبی برای معاملات دانشی و همچنین فروش پتنت و طرح‏‏های تجاری شرکت‏ هاست. از طرفی شرکت‏‏ ها می ‏توانند با سرمایه گذاری بر روی ایده‌‏ها و دانش فنی افراد حقیقی منتظر سودهای کلانی از این سرمایه‏‌گذاری‏ ها باشند. اما گویا هیچیک از شرکت‏‏ ها خواهان سرمایه‏‌گذاری در مالکیت فکری نیستند!

همچنین ببینید

گفتگو

انتقال دانش از طریق گفتگو

ظرفیت یادگیری یک سازمان به طور مستقیم به توانایی آن در گفتگوها مربوط است. مدیریت …